تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 10:15 | نویسنده : iman

اینایى که به یکى دست میدن…به یکی پا میدن…به یکی دل..

اینارو اذیت نکنید اینا کارت اهداء عضو دارن !



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 10:13 | نویسنده : iman

شکسپیر میگه :یا به اندازه ی آرزو هاتون تلاش کنید یا به اندازه ی آرزوتون تلاش کنید...
ترجمه ی غضنفری :اگه نمی تونی گه بخوری، گه می خوری گه بخوری!



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 10:12 | نویسنده : iman

روزي يک تيمسار سوار تاکسي شد. راننده ي تاکسي از او پرسيد: آقا شما سرهنگ هستيد؟
تيمسار تواضع به خرج داد و گفت : بله!
راننده تاکسي گفت : پسر مرض داري لباس تيمسارها رو مي پوشي؟



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 10:4 | نویسنده : iman

حيف نون مي ره ثبت احوال مي گه يه شناسنامه واسه بچه ام مي خوام. مي گن اسمش چيه؟ مي گه "شورلت". مي گن اين که اسم ماشينه! يه اسمي بذار که به نام پدر و مادر بياد. مي گه خوب به اسم ما مياد ديگه... من "بيوک" آقا هستم، همسرم هم "خاور" خانم!



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 10:4 | نویسنده : iman

اين پسرايي كه ته ريش دارن

اينايي كه باشگاه نرفتن و هزار تا قرص و آمپول نزدن

اينايي كه زير ابرو بر نداشتن

اينايي كه قدشون نه خيلي بلنده نه كوتاه

اينايي كه موهاشون نه بلنده نه بلوند

اينايي كه واسه جلب توجه دخترا تو خيابووون هزارتا دلقك بازي در نميارن

اينايي كه وقتي كه تو كوچه تاريك دختر از روبرو بياد سرشونو پايين ميندازن

تا دخترهاحساس آرامش كنه

اينايي كه تو تاكسي جمع ميشينن تا دختره راحت باشه

اينايي كه با دوس دخترشون مثه پرنسس رفتار ميكنن

اينايي كه تك پرن

اينا ... هنوزم هستن !؟

اعلام وجود بكنيد ببينم :)))))



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 10:2 | نویسنده : iman

سرعت گذر پاييز همچون Dial Up است و سرعت گذر تابستان همچون ADSL . لامصب انگار دنبالش كردن پا گذاشته رو گاز داره ميره



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 10:1 | نویسنده : iman

ای کسانی که در اتاق خود جا ساز هایی دارید

خونه تکونی نزدیکه ها گفتم در جریان باشید



تاريخ : جمعه 4 بهمن 1392برچسب:, | 9:57 | نویسنده : iman

ینقد که سرمون تو موبایل و لپ تاپه اگه تو قرآن بود الان دو دانگ

بهشت مالمون بود!!!
.

.

.

.

یه دونه از این عروسک ها گرفتم وقتی دماغشو فشار میدم میگه " I LOVE YOU "

لامصب همه کمبود محبت هامو پر کرده، خیلی به هم وابسته شدیم.....

عشق صاف و ساده :|:)))

.

.

.

.

.

.

.

حقیقت محض:

اونایی که میگن شنا لاغر میکنه!

نظرتون رو به هیکل نهنگ جلب میکنم

در همین رابطه میتونم به گیاه خواری و گاو اشاره کنم..... حقیقت محض:

اونایی که میگن شنا لاغر میکنه!

نظرتون رو به هیکل نهنگ جلب میکنم

در همین رابطه میتونم به گیاه خواری و گاو اشاره کنم.....



تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, | 9:47 | نویسنده : iman

خوشگلا باید برقصن ............ ......... . امربه معروف

 

ای قشنگتر از پریا تنها تو کوچه نریا ........... نهی از منکر

 

مثل یک نورکوچولو اومدی و ستاره شدی....... اعجاز

 

دلم فقط تو رو میخواد ............ ......... .. تارک الدنیا

 

برخیز شتربانا بربند کجاوه .................... جهاد

 

ای خانوم کجا کجا ؟.......................... صیغه فضولی

 

برای روز میلاد تن خود – من آشفته رو تنها نذاری ..... رستاخیز - شفاعت

 

دارو ندارمو بگیر مال خودت مال چشات ............ صدقه - انفاق

 

تو محشری از همه سری ............ ......... .. ذکر

 

هر کی یارش خوشگله جاش تو بهشته ........... وعدة الجنت

 

دلم هوس رطب کرده ............ ......... ......... .. روزه

 

یا منو ببر به خونتون یا بیا به خونه ی ما .......... . جبر و اختیار

 

تو عزیزدلمی ، تو عزیزدلمی ، تو عزیزدلمی ........ حمد القلوب

 

پری پری الهی وربپری ............ ......... ..... نفرین

 

یه یار خوشگلی دارم ............ ......... ........ شکر زبانی

 

اگر اون مهندسه ، منم phd میگیرم ............ .. علم اکتسابی

 

و به شوق فردا که تو راخواهم دید ، چشم به راه میمانم ..... انتظار فرج

 

دیگه دوستم نداری ، دیگه دوستم نداری ........... سعه صدر

 

ما میرم به بندر سی هوای یاران ............ ....... صله ارحام

 

افسوس که این مزرعه را آب گرفته ............ ...... عذاب الهی

 

دهقان مصیبت زده را خواب گرفته ............ ........ الضالین

 

میرم از شهر تو و یه کوله بار خاطره ............ ...... هجرت

 

بابا تو دیگه کی هستی - دسته شیطونو بستی ...... ذنوب الشیاطین

 

آره . خودم فداتم ............ ......... ......... ....... شهادت

 

یه حلقه طلایی اسمتو روش نوشتم،میخوام بیام دستت کنم بیای تو سرنوشتم ..... نکاح – حق الزوجین

 

یه امشب شب عشقه، همین امشبو داریم ....... لیلة القدر

 

با هم پشت ما کوهه ، نمیترسیم ، نمیافتیم ........... وحدت

 

خداخدای مستون .
خدای می پرستون .
به حقه هر چی عشقه ما رو بهم برسون .... دعا

 

 

منو با خودت ببر ............ ............. . هدایت به راه راست !

 

من به رفتن قانعم ............ ...... ......... ... قناعت در طلب



تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, | 9:38 | نویسنده : iman
تاريخ : پنج شنبه 3 بهمن 1392برچسب:, | 9:35 | نویسنده : iman

سلام دوستان ی وبلاگ عاشقانه زدم خیلی قشنگه خواستید سر بزنید!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

 

www.ashegsargardan.b*l*o*g*f*a.com

 

♥ممنون از ههههههمتون♥

 



تاريخ : شنبه 5 مرداد 1392برچسب:, | 11:16 | نویسنده : iman
تاريخ : چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:, | 10:55 | نویسنده : iman

 

 

 

 

 

edit(1)[1].jpg

                                                    بقیــــــــــــــــــش ادامه مطلب

                                                  



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:, | 10:49 | نویسنده : iman

 

 

 

 

 

 

11954083482[1].jpg

                                                   بقیـــــــــــــــــش ادامه مطلب                                                                         



ادامه مطلب
تاريخ : چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:, | 10:43 | نویسنده : iman

1197987137big[1].jpg178[1].jpg11998944488[1].jpg126372[1].jpg

2(11)[1].jpgC861030_1[1].jpgataran[1].jpg52[1].jpgHavoo_08[1].jpgcinemaema_tofighejbari_51[1].jpg

 



تاريخ : چهار شنبه 5 تير 1392برچسب:, | 10:37 | نویسنده : iman

 

 

 

 

 

 

Bahram-Radan-8-2-87-b5[1].jpg

بقیـــــــــــــــــــــش ادامه مطلب



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 4 تير 1392برچسب:, | 13:48 | نویسنده : iman
تاريخ : دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, | 17:28 | نویسنده : iman

 

جمله های عاشقانه ۹۲

غم نبودنت مانند اشکی بی هدف روی صورتم سرازیر است

وای که چقدر شور است طعم نبودنت !

جمله های عاشقانه ۹۲

هر آن که یار خواهد یا بسیار

ولیکن فرق دارد یار با یار

دل من سایه ی لطف تو می خواست

وگرنه سایه ی دیوار بسیار !

جمله های عاشقانه ۹۲

ویران شد از نگاهت قصر پر شکوه و استوار دلم

حالا تنها تویی ستون این ویرانه

جمله های عاشقانه ۹۲

همیشه با خودت زمزمه کن که  تحمل تنهایی بهتر از گدایی محبت است

جمله های عاشقانه ۹۲

امشب بیادت گریانم

گرچه از دیده ات پنهانم

هر چند که به ظاهر خندانم

اما از درون نالانم

جمله های عاشقانه ۹۲

درود بر انسان های خوب

آنها که در اندیشه ها تصویر زیبا می نگارند



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, | 17:26 | نویسنده : iman

 ترجیح میدم پول سیگاری رو بدم که صادقانه روش نوشته: سرطان زا ؛ تا پول آبمیوه ای رو که روش به دروغ نوشته: 100% طبیعی
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
ﻋﺒﺎﺭﺕ " اصن ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ " ﭼﯿﺴﺖ؟ ﻗﻄﻌﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﻭ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ در آن گند زدید! 
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
پشت هر مرد موفقي هيچي نيست ! زرنگ بوده، گول دخترا رو نخورده، چسبيده به زندگيش، پولاشو جمع كرده، زندگيش روبراه شده.
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
گذشت آن زمان هایی که مردم همدیگر را دور میزدند حالا از روی هم رد می شوند .
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
ﺑﺎﺑﺎﻡﺍﻭﻣﺪﻩ ﺗﻮ ﺍﺗﺎﻕ ﻣﯿﮕﻪ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﻗﻄﻌﻪ....؟ ﻣﯿﮕﻢ ﻧﻪ!! ﻣﯿﮕﻪ ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﺱ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ...؟
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
 دختر عموم از وقتی دماغشو عمل کرده کمی فارسی یادش رفته بعضی کلمات رو  انگلیسی میگه مثلا میگه : اوه مای گاد تیچر خصوصیم قراره بیاد.
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
 راستی چرا به ماشین عروس میگن ماشین عروس ؟ مگه ماشین مال داماد نیس؟
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
 اين كارمنداي وزارت امور خارجه دقيقاً براي چي حقوق ميگيرن وقتي كه ما با هيچ كس در ارتباط نيستيم؟
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
خواهرزاده‌ام وقتی میگه این چیه!؟ یعنی اون چیز پنج دقیقه دیگه بیشتر تا پایان عمرش نمونده!
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
اينجا سرزمين واژه هاى وارونه است : جايى كه گنج،"جنگ"ميشود ،درمان،"نامرد"ميشود قهقهه،"هق هق" ميشود اما دزد همان"دزد"است... درد همان "درد" وگرگ همان "گرگ" .
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
کلا با خرسا حال می کنم ۶ ماه میخوابن ۶ ماهم میرن ماهیگیری کلا تو عشق و حالن .
•••••••••••مطالب طنز•••••••••••••
می دونی چرا زنها بیشتر از مردها عمر
می کنند؟ . . . چون زن ندارن.



تاريخ : دو شنبه 3 تير 1392برچسب:ب سلامتی, | 17:16 | نویسنده : iman

 لباس پدرم بوی خاک می دهد ، دست هایش بوی نان

به سلامتی همه پدرهای زحمتکش …
.
.
.
سلامتیه اونی که فکر میکنیم تونستیم فراموشش کنیم
اما وقتی تنهاییم تو سکوت شب 
، میبینیم که چقدر دلمون هواشو کرده !!!
.
.
.
به سلامتی کاج که تو اوج یخ بندون زمستون ذات سبزش رو نشون میده
وگرنه تو تابستون که هر علف هرزی ادعای سبزی داره …
.
.
.
به سلامتی اون رفیقایی که واسه دوستاشون آچار فرانسه ن
ولی حتی یه دونه انبردست هم پیدا نمیشه پیچای دلشون رو شل کنه
بلکه کمتر بگیره و پیچای چشاونو سفتر کنه تا کمتر چکه کنه …
.



.
.
به سلامتی اون دختری که گفت “درسته ماشین نداره اما دوستم که داره”
.
.
.
سلامتی دهه شصتی ها که ماشین کنترلی نداشتن
ولی یه نخ دومتری به ماشین پلاستیکیشون میبستن و ذوق دنیارو میکردن
که ماشینشون ۲ متر عقب تر از خودشون راه میره !
.
.
.
سلامتی بیمارایی که نمیشه رفت عیادتشون …
.
.
.
من نمیدونم چرا مردم میگن شب های پاریس ، شبای لوس آنجلس ، شبای روم !!!
به نظر من شب های ایران از همه زیباتره …
به سلامتی همه ی مردم ایران !
.
.
.
به سلامتی دلمون که مثه جیبمون هیچی توش نیست !
.
.
.
به سلامتی سرمای نبودنت که گرمای تابستون جلوش کم میاره …
.
.
.
سلامتی همه ی آدمهایی که تنها هستن اما ته دلشون همیشه میگن بازم عیب نداره خدا رو که داریم …
.
.
.
به سلامتی اون لامصبایی که از زندگیمون رفتن … اما از این دل لعنتی نرفتن !
.
.
.
سلامتیه اونایی که براشون مهم نیست عشقشون قشنگترین موجود دنیا باشه 
، 
فقط میخوان کسی کنارشون باشه که بشه باهاش قشنگترین دنیا رو ساخت

بقــــــــــــــِش ادامه مطلب.



ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, | 17:15 | نویسنده : iman

 ولین دعوای زناشویی وقتی شکل گرفت که:

حوا با شورت آدم که از برگ بود

دلمه پخت!!!

***************

تمساحه میره گدایی میگه:

به منه بدبخت مارمولک کمک کنید!

***************

یه روز یه طوطی با یه خرگوش ازدواج میکنه اگه گفتی بچشون چی میشه؟

.

.

.

.

بچه دار نمیشن براشون دعا کنید!!!

***************

دقت کردى قیمت شیر و گوشت هر روز داره میره بالا نتیجه تو اینجا گاو باشى ارزشت بیشتره.

***************

امیدوارم خرس زیبایی هام همیشه تو غار چشمات بچره!

***************

حیف نون داشته برا دوستاش تعریف میکرده!

رفته بودم تو جنگل که ناگهان یه خرس بزرگ دنبالم کرد!  من هی میدویدم خرسه هم هی پشت سرم

میدوید و لیز میخورد! من هی میدویدم خرسه هم هی پشت سرم میدوید و لیز میخورد!

دوستاش میگن: حالا خوبه تا اینجا رسیدی خراب نکردی!

حیف نون میگه: په فک کردی برا چی خرسه لیز میخورد؟؟؟

***************

گرگه میره دم خونه شنگولو منگول زنگ میزنه!

مامانشون میگه بیا تو بچه ها نیستن!!!!!!

***************

یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن  اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پییدا کردم ….. دومی میگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه میگه و میخنده …. سومی میگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم!!!

***************

آیا میدانستید که بزبز قندی اولین بز دیابتی تاریخ است؟

***************

دوتا سوسک پول دار باهم عروسی میکنن ماه عسل میرن توالت فرنگی!!!

**************

یه روز یه قورباغه قرص ایکس میخوره تا صبح کرال میره!!!

***************

یه روز یه مورچه داشته یه دونه برنج میبرده خونش!

دوستش میگه: از کجا آوردی؟ میگه:

(حمییییییییید)

**************

یه خره با حسرت به یه اسبه نگاه میکنه میگه:

کاش تحصیلاتمو ادامه میدادم!!!

**************

 



تاريخ : دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, | 17:10 | نویسنده : iman

 قانون ۱۵۱/۳۷۳ نیوتون :

اشیایی که کمترین صدا را دارند ، موقعی که همه خوابند بیشترین صدا را تولید میکنند !
::
::
از گفت و گوهای رایج من و مامانم میتوان به گشنمه و کوفت بخوری اشاره کرد !
::
::
شماها یادتون نمیاد وقتی ما طفل بودیم یکی از سرگرمی هامون این بود که تو حموم در چاه فاضلاب رو میذاشتیم تا آب جمع بشه مثل استلخ بشه بعد دست و پا میزدیم شاد میشدیم !
::
::
بیاید اعتراف کنیم همه ما توی خونمون یه کیف رنگ و رو رفته داریم که توش مدارک ها و اسناد رو نگه میداریم !
::
::
اگه من فردا امتحان داشتم الان داشتم یه فیلم میدیدم یا جدول حل میکردم یا با دوستام بیرون بودم یا اتاقمو مرتب میکردم یا بازی می کردم ولی امتحان ندارم و این یعنی یه روز کسل کننده ی بیخود بود امروز !
::
::
امروز داشتم ۲۰ صفحه تایپ میکردم یهو یادم اومد زبان ویندوز رو چک نکردم ، کاملا مطمئن بودم که اونی نیست که من میخوام تا سرمو بالا اوردم باورم نمیشد این بار خودش بود ، لج نکرده بود !
یه خط دیگه که تایپ کردم برقا رفت …
::
::
بچه بودم روزی یه نخ سیگار میخریدم برای مبارزه با دخانیات مینداختم دور ، قالب اوقات بعد از این کار حس بتمن پیدا میکردم !
::
::
مامانم هروقت میخواد بیاد تو اتاقم با یه شدت عجیبی در رو باز میکنه !
همین روزاست که اول گاز اشک آور قِل بده تو بعد با پاش بزنه درو بشکونه بیاد …
::
::
حق نارنگى بود که هلو بشه ولى متاسفانه حقش رو خوردن !
::
::
یکی هست که جورابش مصداق بارز صلاح کشتار جمعیه اما ما به صورت صلح آمیز با بوی گندش پشه میکشیم !
::
::
لُپ بعضیارو باید سس کچاپ بزنی با سیب زمینی سرخ کرده بخوری !
::
::
دوست دارم به یه عده بگم عزیزم دغدغه هاتونو بردارین ببرین در خونه ى خودتون بازى کنید ! ما اینجا مریض داریم …
::

::
اگه میشد از خروپوف برق تولید کرد الان بابام یه نیروگاه هسته ای محسوب میشد !
::
::
یه شلوار شیش جیب دارم خیلی باحاله ، هفت تا جیب داره !
معاوضه با زمین یا ویلا
::
::
بزرگترین دلهره زندگی من اینه که تو مهمونیا وقتی دارن بشقاب ته دیگو دست به دست میچرخونن بهم نرسه !
::
::
قیافه که مهم نیست ؛ مهم اخلاقه که اونم اکثرا ندارن !
::
::

شما دانشجویین ؟ بعله !
درس هم میخونین ؟ نه دیگه تا اون حد !
::
::
کیسه ﺑﺮﻧﺞ ﻣﺤﺴﻦ ﭼﯿﺴﺖ ؟
ﮐﯿﻒ ﺳﺎﻣﺴﻮﻧﺖ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﻬﺎ ﺑﺮﺍﯼ حمل قلیان به نقاط مختلف کشور !



تاريخ : دو شنبه 3 تير 1392برچسب:, | 17:2 | نویسنده : iman

 1. روزهای تعطیل مثل بقیه روزها ساعتتون رو كوك كنین تا همه از خواب بپرن 

2. سر چهارراه وقتی چراغ سبز شد دستتون رو روی بوق بذارین تا جلویی ها زود تر راه بیفتند 

3. وقتی میخواین برین دست به آب با صدای بلند به اطلاع همه برسونین 

4. وقتی از کسی آدرسی رو می پرسین بلافاصله بعد از جواب دادنش جلوی چشمش از یه نفر دیگه بپرسین 

5. کرایه تاکسی رو بعد از پیاده شدن و گشتن تمام جیبهاتون به صورت اسکناس هزاری پرداخت کنید 

6. همسرتون رو با اسم همسر قبلیتون صدا بزنین 

7. جدول نیمه تموم دوستتون رو حل کنین 

8. روی اتوبان و جاده روی لاین منتهی الیه سمت چپ با سرعت پنجاه کیلومتر در ساعت حرکت کنین 

9. وقتی عده زیادی مشغول تماشای تلویزیون هستند مرتب کانال رو عوض کنین 

10. از بستنی فروشی بخواین که اسم پنجاه و چهار نوع بستنی رو براتون بگه 

11. در یک جمع سوپ یا چایی رو با هورت کشیدن نوش جان کنین 

12. به کسی که دندون مصنوعی داره بلال تعارف کنین 

13. وقتی از آسانسور پیاده میشین دکمه های تمام طبقات رو بزنین و محل رو ترک کنین 

14. وقتی با بچه ها بازی فکری می کنین سعی کنین از اونها ببرین 

15. موقع ناهارتوی یک جمع جزئیات تهوع وگلاب به روتون استفراغی که چند روز پیش داشتین رو با آب و تاب تعریف کنین 

16. ایده های دیگران رو به اسم خودتون به کار ببرین 

17. بوتیک چی رو وادار کنید شونصد رنگ و نوع مختلف پیراهنهاشو باز کنه و نشونتون بده و بعد بگین هیچ کدوم جالب نیست و سریع خارج بشین 

18. شمع های کیک تولد دیگران رو فوت کنین 

19. اگر سر دوستتون طاسه مرتب از آرایشگرتون تعریف کنین 

20. وقتی کسی لباس تازه می خره بهش بگین خیلی گرون خریده و سرش کلاه رفته 

21. صابون رو همیشه کف وان حموم جا بذارین 

22. روی ماشینتون بوقهای شیپوری نصب کنین 

23. وقتی دوستتون رو بعد ازیه مدت طولانی می بینین بگین چقدر پیر شده 

24. وقتی کسی در جمعی جوک تعریف می کنه بلافاصله بگین خیلی قدیمی بود 

25. چاقی و شکم بزرگ دوستتون رو مرتب بهش یادآوری کنین 

یی



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 22:28 | نویسنده : iman

 نام:رضا

نام خانوادگی:نظری

متولد:بهمن 1364

لقب:پیشرو

ساکن تهران

خیلی از سایت های مزخرف برای جمع کردن افراد وجالب کردن مطالب خیلی بلف می زنن ودروغ می نویسند که رضا چه جوری متولد شده که نمی دونم چی باید اسمشون گذاشت رضا هم مثل همه از پدر ومادرش متولد شده پس به شایعه ی وچرندیات توجه نکنید....پدررضا خیلی زود فوت می کنه و رضا اصلا اون رو یادش نمیاد.

رضا تو ۲ سالگی مادرش با مردی ازدواج میکنه که پسری که به دنیا میاد علی داداش کوچیک رضا و ناتنیش میشه.رضا تا ۱۰ سالگی با مامانش و بابای ناتنیشو علی داداش کوچترش تو هفت حوض نارمک زندگی میکردن تا وقتی که

بابای ناتنیش به خاطر سرطان خون سال ۷۶ از دنیا میره که مامانش مجبور میشه خونه رو بفروشه و به نظام آباد منتقل کنه.سال بعدش به خاطر فوت پدر خونه رضا ترک تحصیل میکنه و میره تو بازار برای کار.سال ۷۹ هم علی به دنبال رضا درسو ول میکنه و میره کلاس های آرایشگری که شاید بتونه به کمک عموش بره دبی آرایشگر بشه.رضا سال ۸۰ با کارای زیرزمینی رپ آشنا میشه و کم کم خوشش میاد ومیره دنبال کسایی که دارن اینکارارو میکنن ( اون زمان فقط سروش تو گرگان هژیر و شایان تو تهران رپ میکردن و ابلیس چند ماهی بوده که تو مشهد ...) اول رضا میره سراغ شایان و هژیر که بتونه با کمک اونا آهنگ بخونه که شایان و هژیر قبول نمیکنن و رضا با ابلیس که تازه اومده بوده تهران آشنا میشه وبا اون یه ترک با کیفیت خیلی پایین و شعر خیلی ضعیف مشترکا بیرون میدن .

سال ۸۱ رضا کنار میزنه از رپ و دوباره میره سر کار تا سال ۸۲ که دوباره سر یه کل کلایی با دوستاش وارد رپ میشه و شروع به کار جدی کردن میکنه.سال ۸۳ یه ۶ تا ترک (با آهنگهای که از رپ خون های خارج بود ولی شعرش از خودش )بیرون می ده که فقط بین دوستاش پخش میکنه.( این ۶ تا ترک تو خونه با میکروفون عادی ضبط شده بود )سال ۸۴ رضا موضوع های بهتری واسه خوندن گیر میاره و شروع به نوشتن شعرهای بهتر و قوی میکنه بعد از چند وقت با بچه های ۰۲۱ آشنا میشه و قاطی اینا میشه و چند تا آهنگ با شعرهای بهتر و برای اولین بار تو استادیو میخونه.ولی جایی پخش نمیکنه.درست در همون زمان امزیپر وزد بازی هم واردکار شدن.

آخرای سال ۸۴ رضا به فکر کارا و موضوع های نو و اسم جدید میشه و اول اسم رضا کینگ رو انتخاب میکنه ولی بعد از 4 هفته که میبینه شعرهایی که نوشته قشنگ شده و داره یه تغییراتی تو کاراش میده با مشورت سروش هیچکس اسم پیشرو رو انتخاب میکنه. (وبقیه میگفتن با کارای ضعیف اسم 3pac اسم 2pac رو خراب میکنی)

تمام فروردین و اردیبهشت سال ۸۵ رو رضا شب تا صبح روی شعر و آهنگای جدید و موضوع های بهتر و وضبط کاراش کار میکنه و آلبومی ۱۰ ترک به نام واقعیت به بیرون میده که توش از هیچکس و تتلو و تهی و ابلیس کمک میگیره.قبل از پخش کامل آلبوم به صورت دست به دست با پیشنهاد سروش اسم آلبوم به آلبوم ۰۲۱ تغییر میکنه و ۱۴ ترکمیشه که سروش . تیغه و چند نفر دیگه رو واسه کارای این آلبوم معرفی میکنه که ۱ ترک از تیغه و ۳ ترک دیگه با حضور رضا و دوستاش ( مهدی قاتل - اس بی و .. ) به همراه این آلبوم بیرون میاد و کامل تو سطح تهران پخش میشه.ولی رضا اسم آلبوم واقعیت رو از بین نمیبره و کارای جدیدشو به نام ترک هایی از اون آلبوم ( واقعیت ) بیرون میده.بعد از مدتی که با تتلو کارای آر اند بی و رپ بیرون دادن که سبک جدیدی بود و آهنگهای زود پخش شد شروع به دادن آهنگای جدید با همون اعضای آلبوم ۱۴ ترک ۰۲۱ شد که ۱۵ ترک دیگه هم به آلبومش اضافه کرد و آلبومش رو تمام کرد

ولی به صورت یکه آلبوم رو بیرون نداد و تک تک آهنگهارو بیرون میداد که یکی از دلایل معروفیتش هم همین بود.بالاخره تو آبان سال ۸۵ به فکر جمع کردن آلبومی جدید شد که به تازگی پخش شده و اسم آلبومم با کمک سروش هیچکس (جهنم ساکت) انتخاب شد.آلبوم جدید رضا7ترک که یکیش به نام >>پدر <<که برای پدر واقعیش خوانده باهمراهی تتلو یکیش به نام هدیه که برای امید داداش کوچیکش خوانده و>> از همتون بیزارم <<برای کسای که وقتی خواست رپ بخونه محلش نذاشتن و >>دیوونه<< با کمک هیچ کس .و>> برای رپ <<با کمک تتلو.و >> برو جلو <<باز با همراهی هیچ کس وبالاخره جهنم ساکت.

 

فقط می تونم بگم نابرده رنج گنج میسر نمی شود....

 

بیوگرافی رضا پیشرو

 

 



تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 22:25 | نویسنده : iman

 کاملترین بیوگرافی پدر رپ فارس(هیچکس)

 

نام:سروش

نام خانوادگی:لشگری

نام مستعار(ها):هیچکس-پدر رپ فارس(The Godfather Of Persian Hip Hop)

متولد:روز17 ماه اردیبهشت سال1364 

سن: 26سال

کشور:ایران

شهر:تهران

فعالیت (ها): ترانه سرا و خواننده

سبک: رپ فارسی

آهنگساز ترانه ها: مهدیار آقاجانی

گروه: 021

کمپانی: صامت

اولین آلبوم غیر رسمی: میکروفن

اولین آلبوم رسمی: جنگل آسفالت

مدت فعالیت:1378 تا کنون

تحصیلات: زبان انگلیسی(مترجمی)-رها شده

نقش های مرتبط: پیشرو، یاس، تیغه، زدبازی، ابلیس

زندگینامه

 

 

سروش لشکری (زاده ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۴) با نام هنری هیچکس از اولین خوانندگان موسیقی رپ فارسی و ازپیشگامان «رپ خیابانی» در ایران است. پدر سروش اصالتی همدانی دارد . او 021 را برای معرفی رپ کن های تهرانی در 5 سال پیش درست کرد. او از سه رقم کد تلفن شهر تهران برای اسم آن استفاده کرد و آن را تبدیل بهیک سمبل برای شهر تهران در رپ کرد. آهنگهای اول هیچ کس به زبان انگلیسی و درباره مشکلات اجتماعی در ایران بود.



تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 22:22 | نویسنده : iman

 

بیوگرافی یاس

بیوگرافی یاس از زبان خودش:
متولد سال 1982 میلادی _مصادف با 1360 شمسی _ بیست و شش ساله
محل تولد : تهران
یاسر از سن شانزده سالگی به موسیقی رپ علاقه داشت و از آن زمان به بعد به آن گوش میداد.
هنگامی که پدرش برای کارهای تجاری به آلمان سفر می کرد برای او سیدی های خوانندگان سبک هیپ هاپ و به خصوص
توپاک را می آورد.
بعد از مرگ ناگهانی پدرش تمام مسئولیت خانواده بردوش او افتاد و توانست به سختی بدهی های پدرش را بپردازد.
او در هجده سالگی فکر رفتن به دانشگاه را از سرش بیرون کرد وبرای حمایت از خانواده اش _ مادر،برادرکوچکش و خواهرانش _ مشغول کار شد.
در این هنگام بود که شروع به نوشتن شعر کرد که خیلی زود تبدیل به متن آهنگ هایش شد.
این کار باعث می شد تا او به یاد پدرش بماند.
زلزله ی بم تاثیر عمیقی بر روی یاس گذاشت و باعث شد تا او اولین آهنگش را به نام بم بنویسد که ابتدای خواندن حرفه ای او بود.
او متوجه شد که توانایی گفتن تمام واقعیت ها را به زبان رپ دارد.
او تصمیم داشت تا برای کارهایش مجوز بگیرد ولی برای این کار با مشکلات زیادی مواجه شد و بارها مورد تمسخر قرار گرفت، ولی در نهایت موفق شد و توانست برای شش آهنگ از ده آهنگش مجوز بگیرد.
کارهای او مهمولا با بیان مشکلات اجتماعی جامعه شروع می شود و با امید پایان می یابد.او در آهنگ هایش ناسزا نمی گوید
و از بیان مسائل س-ک-س-ی وخشن اجتناب می کند.
کارهای یاس امروزه به قدری موفق شده که به نوعی به استاندارد جدیدی در رپ فارسی تبدیل شده و طوری که افرادی
مثل من تصمیم به نوشتن وبلاگی در مورد یاس گرفته اند و در ایران او را با نام توپاک ایران میشناسند.<\/h4>



تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 22:18 | نویسنده : iman

 ~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

از یه لامپ میپرسن : احوالت چطوره ؟
میگه : چه احوالی !!؟ کار به جاهای خوبش که میرسه منو خاموش میکنن !

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

شکایت شنگول و منگول:

مامانمون با بز زنگوله پا شوهر کرده، شبها نمیتونیم خوب بخوابیم، همش صدای زنگوله میاد

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

و سال ها گذشت و ما هرگز نفهمیدیم که چرا زن را می گیرند ولی شوهر را می کنند....

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

اینایی که وقتی بهشون میگی سلام برسون میگن بزرگیتونو میرسونم دقیقن منظورشون کجای آدمه؟

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

قانون ششم نیوتن:

اگه بتونی با سرعت نور پشتک بزنی میتونی سوراخ ک... خودتو ببینی

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

دختره به مامانش میگه , چی میشد منم مثل پسرا وسط پام یه بلبل داشتم ؟ مامان میگه تو وسط پات یه لونه داری كه همه بلبلا واسش چهچهه میزنن...!!!

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

اگه گفتيد شباهت پسر و موش در چيه؟هر دوتا دنبال سوراخ ميگردن

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

لذتی که در سر کشیدن پارچ هست در گرفتن ماچ نیست...!!!!

~~~~~~~~~~~ جک زناشویی زشت~~~~~~~~~~

سال ها بود تو را می کردم

همه شب تا به سحرگاه دعا

یاد داری که به من می دادی

درس آزادگی و مهر و وفا 

همه کردند چرا ما نکنیم

وصف روی گل زیبای تو را 

تا ته دسته فرو خواهم کرد

خنجر خود به گلوگاه نگاه 

تو اگر خم نشوی تو نرود

قد رعنای تو از این درگاه 

مادرت خوان کرم بود و بداد از پس و پیش

به یتیمان زر و مال و به فقیران بز و میش

یاد داری که تو را شب به سحر می‌کردم

صد دعا از دل مجروح پریشان احوال

وه که بر پشت تو افتادن و جنبش چه خوشست

کاکل مشک فشان با وزش باد شمال 

عوفی خسته اگر بر تو نهد منع مکن

نام عاشق کشی و شیوه آشوب احوال

~~~~~~~~~~~ اس ام اس زناشویی زشت ~~~~~~~~~~

مشکل از آنجا شروع میشود که دل و ک-و..ن با هم همراهی نمیکنند. یکی تنگ است و دیگری گشاد....

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

پسره نشسته بود با دوست دخترش داشتن پیج فیس بوک میساختن

که میرسن به قسمت رمز،پسره میاد خودشو شیرین کنه

رمز رو مینویسه : دولم

دختره از خنده میفته زمین!!!

آخه ارور داده بود رمز بسیار کوتاه است!

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

از این به بعد هر کسی بهت گفت دوستت دارم

برو بغلش کن آروم سرت و بزار روی شونه هاش و یواش

در گوشش بگو … گوه نخور

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

چرا وقتی یه زنی حامله میشه ،

همه میرن دست میکشن به شیکمش و میگن : "وااااای،تبریک میگم"

اما هیشکی نمیزنه به شوشول آقاهه بگه : "ایول،کارت درسته ها"

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

میدونی فرق s.e.x با قانون 12 نیوتن چیه؟

قانون 12 نیوتن میگه اول کنش بعد واکنش

ولی قانون س..کس میگه: اول واکنش بعد کنش!

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

تو مهمونی یه دختره نشسته بوده پسره میگه جیگرتو بخورم... پیر مرد میشنوه میگه جیگرش كه نرمه رو بده من بخورم.. تو كه دندون داری بیا ك-ی-ر منو بخور !

~~~~~~~~~~~ جک زناشویی زشت ~~~~~~~~~~

همان مردی که شد دلخون لیلی

که میگفتن بهش مجنون لیلی

حدیث عشق او هم یک کلک بود

فقط میخواست بذاره ک-و*ن.. لیلی

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

انکه میگوید دوستت دارم یا راست میگوید!

یا راست کرده!!!

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

دوتا خانومه نشسته بودن تو تاكسی، همینجور داشتند از هر دری صحبت می كردند. یكیشون بر می گرده به اونیكی میگه،‌ شما شغلتون چیه؟ یارو جواب میده: والله من كارم نسبتا ‌ راحته، صبح پا میشم صبحونه می خورم، میرم بیرون ‌یك دوری اطراف می زنم،‌ میام خونه دوش میگیرم، دوباره می رم بیرون،‌یك مقدار تو خیابون پرسه می زنم،‌ میام خونه دوش میگیرم، بعد ناهار می خورم، می رم بیرون ‌یك مقدار می گردم،‌ دوباره میام خونه یك دوش می گیرم، می خوابم... شما شغلتون چیه؟ اونیكی زنه جواب می ده

زنه جواب می ده: والله منم مثل شما جندم، ‌منتها اینقدر وسواس ندارم !!!

~~~~~~~~~~~ جوک بی تربیتی زشت ~~~~~~~~~~

از یارو میپرسن میدونی چرا کاندوم شفافه؟

میگه چون حالا که قراره اسپرمها به مقصد نرسند لااقل بزاریم از منظره لذت ببرند.

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

یه روز یه نفر برای دوستش خاطره تعریف می کرده میگه :

یه بار تو جنگل گردش می کردم ، یهو یه شیره پرید جلوم .من شروع کردم به دویدن و شیره هم دنبالم لیز میخورد و می اومد.

در همین لحظه دوستش بهش گفت: بابا تو خیلی شجاعی.من اگه جا تو بودم شلوارم را جوری خراب می کردم که از پاچه های شلوارم بزنه بیرون.

دوستش میگه: پس فکر کردی برای چی شیره دنبالم لیز می خورد....

~~~~~~~~~~~ جوک بی تربیتی زشت ~~~~~~~~~~

پسر به دختر : چقدر امشب خوش بگذره ٬ ۳تا بلیت سینما گرفتم ٬ 

دختر میگه : چرا ۳تا ؟ ما که ۲نفریم

پسر میگه : نه ۳تا بلیت گرفتم واسه بابات و مامانت و داداشت !!!

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

روش یاد دادن ریاضی به دختران: لب را با لب جمع کنید لباس را از تن کم میکنید پاها را تقسیم بر دو کنید برای حاصل جمع آن نه ماه صبر کنید.

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

بزرگترین هنر خانوما : در یک لحظه نرم افزار رو به سخت افزار تبدیل میکنن !!!

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

میانگین طول آلت تناسلی مردان در تمام جهان در سایت، روی هر کشور که کلیک کنید میانگین طول آلت مردان را نمایش میدهد

برادران ایرانی ما با میانگین 14.55 سانتی متر مشت محکمی بر دهان آمریکای جهانخوار با میانگین 12.9 زده ایم.ولی دوستان در رقابت تنگاتنگی با اسرائیل هستیم

با امید اینکه روی این موضوع وقت بیشتری بگذاریم و این دشمن دیرینه رو هم شکست بدیم

درود بر دلاور مردان ایران

~~~~~~~~~~~ جک بی تربیتی زشت ~~~~~~~~~~

یارو سبیل كلفته داشته تو یك جمعی تعریف میكرده كه آره ما با كاروان داشتیم میرفتیم، یه دفعه هزارتا راهزنا ریختن همه ملت رو یا كشتن یا كردن! بعد نگاه میكنه می‌بینه بقیه دارند چپ چپ نگاش می‌نند، برمیگرده میگه: البته ما رو كشتن!

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

یارو پدر زنش میمیره , شب نمیدونسته چه جوری به زنش بگه دلش میخواد، میگه: خانم شلوارتو در بیار ببینیم چه خاكی باید تو سرمون بریزیم
قانون بيست و هفتم نيوتن: وقتي مي‌ري دستشويي، منتظر جاذبه زمين نباش، زور بزن!

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی ~~~~~~~~~~

آموزگار: وقتی بزرگ شی چه میکنی ؟

شاگرد: عروسی

آموزگار: نخیر منظورم اینه که چی میشی ؟

شاگرد: داماد ... ...

آموزگار: او ه ه ،منظورم اینه وقتی بزرگ شی چی بدست میاری ؟ شاگرد: زن

آموزگار: احمق ، وقتی بزرگ شی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟

شاگرد: عروس میگیرم

آموزگار: لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهند ؟

شاگرد : نوه...!!!ـ

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی ~~~~~~~~~~



تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 22:15 | نویسنده : iman

 

PostSubject: جوک بی تربیتی بالای 18 سال   2012-08-12, 07:01  

اقدامات امنیتی چسیدن:

1. زل زدن به چشم اطرافیان

2. حفظ اعتماد به نفس

3. تلاش برای پراکنده سازی بو

4. تکذیب هرگونه اتهام در این مورد

5. ترک هرچه سریع تر از محل حادثه

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

به يارو ميگن با سي دي جمله بساز. ميگه چوسيدي! ميگن: نه با سي دي صوتي جمله بساز! ميگه: گوزيدي

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

قانون شماره ي یک حقوق بشر : هر کسي حق داره تو زندگيش هر گهي دلش مي خواد بخوره به شرطي که زندگي بقيه رو به گه نکشه

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~ 

عکس العملهای متفاوت آدمها در هنگام دیدن سقوط یک فرد در دره:

آمریکایی: وااااااااااای خدای من وااااااای خدا ( ) اروپایی : وااااااااای مادر مقدس بدادش برس !!!! ...ایرانی : اوووووووووووف به گا رفت !!!!

~~~~~~~~~~~ اس ام اس زناشویی زشت ~~~~~~~~~~

به بامشاد ميگن چرا باســنت ايقدر بزرگه ؟

ميگه: حواس پرت مادرم به جاي اينكه پودر بچه بزنه پيكين پودر ميزد

~~~~~~~~~~~ جوک بی تربیتی زشت ~~~~~~~~~~

شاگرد:آقااجازه،زیپتون بازه.

معلم:آبروموبردی،هروقت دیدی بگودردفتربازه.(روزبعد)

شاگرد:آقاببخشیدضمن اینكه در دفتربازه،مدیراومده بیرون دوتا معلمم لای درن

~~~~~~~~~~~ جک بی تربیتی زشت ~~~~~~~~~~

یه ضرب المثل قدیمی هست كه میگه :

پس دستتو از تو شورتت درار و اینقد با زندگیت بازی نكن

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

از همون بچگی همیشه یه حسی بهم می گفت "تصمیم كبری" یه نقطه كم داره!!!!

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

دقت کردین تو سریال های ایرانی شب که میشه زن و شوهر شب اول عروسی دعواشون میشه و مرده میره رو کاناپه میخوابه، فرداشم زنه میره آزمایشگاه بهش میگن بارداری!
یعنی گرده افشانی کردن؟؟؟

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

به یارو میگن یجوری به دوستت بگو مادرش مرده میره به دوستش میگه اون شتره هست كه در خونه همه میخوابه دیشب خوابید رو ننت.

~~~~~~~~~~~ جک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~

پیره زنه جلوی تاكسیه رو میگیره میگه : نماز جمعه راننده میگه : ولی مادر امروز

سه شنبست پیر ه زنه میگه : ای وایییییییی خاك ب سرم دیدی دیشب حاجی گولم زد

~~~~~~~~~~~ جوک بی تربیتی زشت ~~~~~~~~~~

ماه به خورشید میگه:این آدما عجب بیجنبه‌ان. هر شب میفتن رو هم ما چیزی نمیگیم. ما سالی یه بار رو هم میفتیم همه با دوربین نگاهمون میکنن‬!!

~~~~~~~~~~~ جوک بی ادبی زشت ~~~~~~~~~~


تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 22:6 | نویسنده : iman

 مسجدی می ساختند، بهلول سر رسید و پرسید: چه می کنید؟ گفتند: مسجد می سازیم؛ گفت: برای چه، پاسخ دادند: برای چه ندارد، برای رضای خدا.
بهلول می خواست میزان اخلاص بانیان خیر را به خودشان بفهماند، محرمانه سفارش داد سنگی تراشیدند و روی آن نوشتند «مسجد بهلول» شبانه آن را بالای سر در مسجد نصب کرد. سازندگان مسجد روز بعد آمدندو دیدند بالای در مسجد نوشته شده است «مسجد بهلول» ناراحت شدند، بهلول را پیدا کرده به باد کتک گرفتند که زحمات دیگران را به نام خودت قلمداد می کنی؟!
بهلول گفت: مگر شما نگفتید که مسجد را برای خدا ساخته ایم؟ فرضا مردم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته ام، خدا که اشتباه نمی کند.
چه بسا کارهای بزرگی که از نظر ما بزرگ است ولی در نزد خدا ذره ای نمی ارزد. شاید بسیاری از بناهای عظیم از مساجد و زیارتگاهها، بیمارستانها، مدارس و... چنین سرنوشتی داشته باشد، حسابش با خداست.(1)

 

زندگی آدمی 

جماعتی از بهلول سؤال کردند که: می توانی بگویی زندگی آدمیان مانند چیست؟
بهلول در جوابشان گفت: زندگی مردم مانند نردبان دو طرفه است، که از یک طرفش سن آنها بالا می رود و از طرف دیگر زندگی آنها پائین می آید.!

 

شرح جهنم 

روزی بهلول بالای منبر به شرح و بسط بهشت پرداخته مفصلاً در این باب صحبت کرد، به طوریکه حوصله عده ای از مستمعین سرآمد.
فضولی از مستمعین فریاد زد، ای بهلول : از بهشت گفتی، مقداری هم از جهنم تعریف کن.
بهلول جواب داد: جهنم را احتیاج نیست برای شما شرح دهم، زیرا جهنم را با چشم خواهید دید.!

 

بر بالین مریض
یکی از دوستان ثروتمند بهلول را مرگ فرا رسید، در بستر افتاده و ناله می کرد.
بهلول بر بالینش حاضر شد، مریض گفت: حضرت شیخ! نمی دانم امشب را چگونه به صبح برسانم.بهلول گفت: مطمئن باش که به صبح نخواهی رسید.!



ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 21:15 | نویسنده : iman

 سلام از وقفه ای که پیش اومد معذرت میخوام اینم یک داستان کوتاه دیگه از بهلول:

 
گویند روزی بهلول کفش نو پوشیده بود . داخل مسجدی شد تا نماز بگذارد . در آن محل مردی را دیدکه به کفشهای او نگاه می کند. فهمید که طمع به کفش او دارد . ناچار با کفش به نماز ایستاد .
 
دزدگفت: با کفش نماز نباشد . بهلول گفت: اگر نماز نباشد کفش باشد!
 
ههه ممنون میشم نظر بدید و میزان رضایت خودتونو بهم بگین.
 
 ورده اند که هارون الرشید خوان طعامی برای بهلول فرستاد . خادم خلیفه طعام را نزد بهلول آورد و پیش اوگذاشت و گفت این طعام مخصوص خلیفه است و برای تو فرستاده است تا بخوری . 

بهلول طعام را پیش سگی که در آن خرابه بود گذاشت . خادم بانگ به او زد که چرا طعام خلیفه را پیش سگ گذاردی ؟
بهلول گفت: دم مزن اگر سگ بشنود این طعام از آن خلیفه است او هم نخواهد خورد!!!!بای بای

 


ادامه مطلب
تاريخ : سه شنبه 8 اسفند 1391برچسب:, | 21:8 | نویسنده : iman

 روزی روزگاری در زمان های دور، در همین حوالی مردی زندگی می كرد كه همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میكرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد.

 

پیر خردمندی وی را پند داد تا برای بیدار كردن بخت خود به فلان كشور نزد جادوگری توانا برود.

 

او رفت و رفت تا در جنگلی سرسبز به گرگی رسید. گرگ پرسید: "ای مرد كجا می روی؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

گرگ گفت : "میشود از او بپرسی كه چرا من هر روز گرفتار سر دردهای وحشتناك می شوم؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به مزرعه ای وسیع رسید كه دهقانانی بسیار در آن سخت كار می كردند.

 

یكی از كشاورزها جلو آمد و گفت : "ای مرد كجا می روی ؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

كشاورز گفت : "می شود از او بپرسی كه چرا پدرم وصیت كرده است من این زمین را از دست ندهم زیرا ثروتی بسیار در انتظارم خواهد بود، در صورتی كه در این زمین هیچ گیاهی رشد نمیكند و حاصل زحمات من بعد از پنج سال سرخوردگی و بدهكاری است ؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

او رفت و رفت تا به شهری رسید كه مردم آن همگی در هیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ.

 

شاه آن شهر او را خواست و پرسید : "ای مرد به كجا می روی ؟"

 

مرد جواب داد: "می روم نزد جادوگر تا برایم بختم را بیدار كند، زیرا او جادوگری بس تواناست!"

 

شاه گفت : " آیا می شود از او بپرسی كه چرا من همیشه در وحشت دشمنان بسر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم، با ثروت بسیار و سربازان شجاع تاكنون در هیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟"

 

مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد.

 

پس از راهپیمایی بسیار بالاخره جادوگری را كه در پی اش راه ها پیموده بود را یافت و ماجراهای سفر را برایش تعریف كرد.

 

جادوگر بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی در میان گذاشت و گفت : "از امروز بخت تو بیدار شده است برو و از آن لذت ببر!"

 

و مرد با بختی بیدار باز گشت...

 

به شاه شهر نظامیان گفت : "تو رازی داری كه وحشت برملا شدنش آزارت می دهد، با مردم خود یك رنگ نبوده ای، در هیچ جنگی شركت نمی كنی، از جنگیدن هیچ نمی دانی، زیرا تو یك زن هستی و چون مردم تو زنان را به پادشاهی نمی شناسند، ترس از دست دادن قدرت تو را می آزارد.

 

و اما چاره كار تو ازدواج است، تو باید با مردی ازدواج كنی تا تو را غمخوار باشد و همراز، مردی كه در جنگ ها فرماندهی كند و بر دشمنانت بدون احساس ترس بتازد."

 

شاه اندیشید و سپس گفت : "حالا كه تو راز مرا و نیاز مرا دانستی با من ازدواج كن تا با هم كشوری آباد بسازیم."

 

مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر تو نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"

 

و رفت...

 

به دهقان گفت : "وصیت پدرت درست بوده است، شما باید در زیر زمین بدنبال ثروت باشی نه بر روی آن، در زیر این زمین گنجی نهفته است، كه با وجود آن نه تنها تو كه خاندانت تا هفت پشت ثروتمند خواهند زیست."

 

كشاورز گفت: "پس اگر چنین است تو را هم از این گنج نصیبی است، بیا باهم شریك شویم كه نصف این گنج از آن تو می باشد."

 

مرد خنده ای كرد و گفت : "بخت من تازه بیدار شده است، نمی توانم خود را اسیر گنج نمایم، من باید بروم و بخت خود را بیازمایم، می خواهم ببینم چه چیز برایم جفت و جور كرده است!"

 

و رفت...

 

سپس به گرگ رسید و تمام ماجرا را برایش تعریف كرد و سپس گفت: "سردردهای تو از یكنواختی خوراك است اگر بتوانی مغز یك انسان كودن و تهی مغز را بخوری دیگر سر درد نخواهی داشت!"

 

شما اگر جای گرگ بودید چكار می كردید ؟

 

بله. درست است! گرگ هم همان كاری را كرد كه شاید شما هم می كردید، مرد بیدار بخت قصه ی ما را به جرم غفلت از بخت بیدارش درید و مغز او را خورد.

 



صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد
  • سه ساله
  • کد موزیک
  • لینک باکس هوشمند پردیس
    لینک باکس
    سیستم افزایش آمار هوشمند مجیک